جولیا کامرون بالای ۷۰ سال سن دارد و هنوز دست از نوشتن بر نداشته است. هر سال حداقل یک کتاب تازه بیرون میدهد. آن وقت خیلی از ماها به ۴۰ سالگی رسیدهایم و تصور میکنیم که برای شروع هر کاری دیر شده است. پس دست به هیچ کاری نمیزنیم، چون فکر میکنیم فایدهای ندارد.
برای شروع دیر نیست
تا حالا از خودتان پرسیدهاید این فکر از کجا آمده؟ پرسیدهاید چرا من فکر میکنم فلان سن برای فلان کار دیر است؟ دختر ۲۵ سالهای که مراجع من بود، میگفت احساس میکنم از همسنوسالانم عقب هستم؛ چون تا فلان سن باید لیسانسم را میگرفتم و در مسیر علاقهام پیش میرفتم و تا الان دیگر باید علاقهام را پیدا میکردم و در همان زمینه کار میکردم. اما به ۲۵ رسیدهام و هنوز نمیدانم دقیقا میخواهم چکار کنم.
آیا فکر نمیکنید خیلی از این افکار (فلان سن باید ازدواج کنی، فلان سن باید درست تمام شده باشد، فلان سن باید کار مورد علاقهات را پیدا کرده باشی) از جامعه از خانواده و از محیط اطرافمان به ما رسیده و امکان دارد خیلی از این افکار، دروغی بیش نباشد؟ از کجا معلوم که سن درست برای پایان درس خواندن چه سنی است؟ چه کسی تعیین میکند تا چه سنی باید حتما علاقهات را پیدا کرده باشی، وگرنه دیگر در هیچ سنی نمیتوانی دوباره شروع کنی؟
در کلاسهای راه هنرمندم به کرات میشنوم که هنرجوها میگویند کاش این چیزها را زودتر فهمیده بودیم و میدانستیم. خب این یک جنبه مثبت دارد. اما جنبه منفیاش چیست؟ اینکه آنها نمیگویند چقدر خوشحالم که حالا که ۴۰ سالم است، حالا که ۵۶ سالم است، حالا که ۳۰ سالگی را رد کردهام اینها را فهمیدم و میتوانم باقی زندگیام را با عشق و خلاقانه زندگی کنم. اگر دم مرگ متوجهشان میشدم چه؟ آیا سالهای پیش رو مهم است یا سالهایی که پشت سر گذاشتهایم؟
شروع دوبارهٔ من
سال ۱۳۹۶ بعد از گذراندن دورهٔ راه هنرمند و مطالعهٔ کامل کتاب ارزشمند جولیا تصمیم گرفتم تمام راهی را که آمده بودم برگردم. آن موقع چند سال داشتم؟ ۳۵ سال. یعنی طبق قوانین تحمیلی جامعه و خانواده تا آن سن من دیگر باید شغل ثابتی را دنبال میکردم و وقت درس خواندن و تغییر زمینهٔ کاری و پیدا کردن علایق جدید هم نبود. اما من این قانون را که در ذهنم ساخته شده بود، شکستم و راه جدیدی را برگزیدم. من سالها طراحی سه بعدی با تری دی مکس انجام داده بودم. کامپیوتر خوانده بودم و حالا راه هنرمند به من میگفت که علاقه اصلی تو نوشتن است. علاقهای که سالهاست مدفونش کردهای و دنبال آرزوهای دیگران رفتهای تا به زعم خودت آدم موفقی در جامعه باشی! یک مهندس تحصیلکرده و باکلاس!
نوشتههای جولیا کامرون آنقدری قدرت داشت و در ذهن و ضمیر من نفوذ کرد که حاضر شدم کل آن سوابق شغلی را در هم بپیچم و کنار بگذارم و از نو شروع کنم. بله من در ۳۵ سالگی از اول شروع کردم. یک شروع دوباره در زندگی و کارم.
حالا من از نظر آن مهندسهای باکلاس کامپیوترخوانده شاید هیچ نباشم. اما در زندگی خودم همه چیزم. چیزی را زندگی میکنم که عاشقش هستم و احساس سردرگمی من به صفر رسیده است. شاید سختیهای مسیر در جاهایی مرا زمینگیر کند و متوقف شوم؛ اما شوق ادامهٔ راه دوباره بلندم می کند. من هر بار به خودم اجازه میدهم که از نو شروع کنم. چون میبینم که ماهیت زندگی این است. خوابیدن و بیدار شدن و یک روز تازه را از نو شروع کردن.
خوابیدن تقریبا مثل مرگ است. هیچکدام از ما در زمانی که خوابیم، گذر زمان را متوجه نمیشویم. یادمان نمیآید بین لحظهای که خوابیدیم و زمانی که بیدار شدیم، چه شد و زندگیمان چطور گذشت؟ آیا بیدار شدن هر روز ما یک شروع دوباره نیست؟ آیا هر بار که آفتاب غروب میکند و دوباره طلوع میکند، یک روز تازه دوباره شروع نمیشود؟ این ماهیت و حقیقت زندگی است.
کتاب شروع دوباره از جولیا کامرون
باز هم یک کتاب دوازده هفتهای دیگر از جولیا کامرون. او به مسیرهای دوازده هفتهای ایمان دارد. در کوچینگ هم آنچه مبدا قرار میگیرد، یک دورهٔ دوازده جلسهای زیر نظر یک کوچ است و این مدت زمانی است که برای تثبیت رشد در انسان جواب میدهد. در کتاب شروع دوباره، جولیا کامرون مجموعهای از ابزارهای ساده را یادمان میدهد که بهکارگرفتنشان موجب بازیابی خلاقیت میشود. کتاب شروع دوباره هم مثل کتارب راه هنرمند میخواهد به همه ثابت کند که همهٔ آدمها خلاق هستند و برای شروع خلاقیت در زندگی هیچوقت دیر نیست.
زیرعنوان کتاب این است: کشف خلاقیت و معنا در میانهٔ زندگی و سالهای پس از آن. خیلی جالب است! جولیا شروع دوباره را دقیقا برای کسانی نوشته که شاید نیمی از زندگی یا کمتر را گذراندهاند و حالا احساس فرتوتشدن میکنند و تصورشان این است که فقط در ۲۰ سالگی حق داشتند دنبال ماجراجویی و کشف استعدادهای نهفتهشان بروند یا عاشق بشوند و الان دیگر محکوم به این هستند که همان حرفه و زندگی نفرتانگیزی را ادامه بدهند که هیچوقت لذتی ازش نبردهاند. البته اگر شما زندگیتان را همینطور که هست دوست دارید و حالتان با آن خوب است و از درون آرامش دارید و خلاقانه زندگی میکنید، مشمول این گروه نمیشوید و میتوانید به مسیرتان ادامه دهید. 🙂
دیگر عادت کردهام با این سوال روبهرو شوم که آیا شما هنوز هم کتاب مینویسید؟ راستش نمیتوانم تصور کنم که روزی ننویس. من پروژههایم را پشت سر هم انجام میدهم و همیشه از اینکه میان آنها فاصله بیففتد هراس دارم. از روند زندگی خود مطمئن نیستم. بیشتر از این میترسم که این آخرین کتابی باشد که مینویسم.
مقدمه کتاب شروع دوباره
در پست بعدی، مرور کاملی بر کتاب شروع دوباره خواهم نوشت. کتاب شروع دوباره را نشر نون با ترجمهٔ سید حسام فروزان منتشر کرده است و چاپ اول آن ۱۴۰۱ چاپ شده است. در پاییز ۱۴۰۲ قرار است به همراه گروهی از هنرجویان راه هنرمندیام کار با این کتاب را آغاز کنیم و من تسهیلگر و مربی این دوره خواهم بود.