وقتی تصمیم گرفتم کتاب کار عمیق از کال نیوپورت را بخوانم، اول سراغ ترجمههای مختلف آن از بازار رفتم. یکی از بهترین جاهایی که من همیشه برای پیداکردن ترجمههای متفاوت یک کتاب سر میزنم، سایت خوب و حرفهای ایران کتاب است. آنجا اغلب هرچه را خواستهام پیدا کردهام. معمولا هر تعداد ترجمه از یک کتاب باشد، آنجا پیدا میکنی. یکی از چیزهایی که دربارهٔ سایت ایران کتاب فهمیدهام این است که معمولا آن ترجمهای که پرطرفدارتر است، بالای لیست ترجمههای یک کتاب قرار میگیرد. به این صفحه از سایت بروید و ببینید چقدر ترجمه از این کتاب در بازار موجود هست. در مورد این سایت محبوبم اینجا مطلب کاملی نوشتهام و توضیح دادهام که چرا ایران کتاب را دوست دارم و آن را به همهٔ کتابخوانها و غیر کتابخوانها توصیه میکنم.
از وقتی در زومیت شروع کردم به نوشتن معرفی کتاب، متوجه شدم چقدر ترجمه و نشر میتواند هم در کیفیت محتوا و هم در کیفیت فیزیک و جذابیت کتاب نقش داشته باشد. این شد که از آن زمان به بعد هر موقع میخواهم کتابی را بخوانم، اول از همه ناشرش را چک میکنم. در مورد کتاب کار عمیق هم همین کار را کردم. وقتی دیدم نشر نوین این کتاب را کار کرده، درنگ نکردم و همان را خریدم. چرا که نشر نوین را به خوبی میشناسم و میدانم چقدر اخلاقی و حرفهای کار میکنند. در دنیایی که حتی در زمینهٔ نشر کتاب هم که یک کار فرهنگی است، تقلب و کار غیرحرفهای وجود دارد، لازم است دربارهٔ نشرها تحقیق کنیم و برای حمایت از نشرهای خوب هم که شده از آن نشرها کتاب بخریم. من آدمهایی را که آنجا کار میکنند دوست دارم و از صمیم قلب برایشان آرزوی موفقیت دارم.
جلد کتاب، رنگی نقرهای دارد و با آن تصویر چراغ مطالعه و زیرعنوان: قوانینی برای تمرکز در دنیای آشفته، من را جلب خودش کرد. مدتها بود که میدانستم مشکل من تمرکزنکردن است. پراکندگی کارهایم باعث میشد به آن دستاوردهایی که میخواستم نرسم. این کتاب از چند جای مختلف به من پیشنهاد شد و آنقدر در را کوبید تا عاقبت تصمیم گرفتم در را باز کنم. اولین چیزی که توجهم را در این کتاب جلب کرد، سبک زندگی یونگ، روانشناس موردعلاقهام بود که در بخش مقدمه به آن اشاره شده. یونگ در جایی نزدیک دریاچهای در سکوت کلبهای داشته که برای کارهای عمیقش به آنجا میرفته و حسابی روی کارهایش متمرکز میشده. خب همین عادت بوده که به او اجازه داده ماندگارترین آثار را از خودش بهجا بگذارد و ما را با آنیما و آنیموس و آن اسطورههای عمیق آشنا کند. مفاهیمی که این روزها بسیار به من کمک میکند خودم را عمیقتر درک کنم.
کار عمیق از نگاه کال نیوپورت یعنی انجام کارهای حرفهای در تمرکز کامل و بدون حواسپرتی که تواناییهای شناختی ما را به حد اعلا میرساند. کارهایی ارزشآفرین که مهارت ما را بهبود میبخشند و تکرارپذیر نیستند.
این اصل پیام کتاب است و باقی کتاب میخواهد به ما بگوید حواسپرتی چیست و چطور از آن دوری کنیم تا به کار عمیق برسیم. من با سبک و سیاق نویسندگی کال نیوپورت زیاد کیف نکردم؛ ولی میفهمیدم که دارد چیز مهمی را میگوید. به عبارتی نظر شخصی من این است که کال نویسندهٔ زیاد خوبی نیست و نتوانسته این مفهوم عمیق را به طرز جذابی به من خواننده برساند. برای همین از آن دسته کتابهایی است که میگویم اگر خلاصهاش را بخوانید برد کردهاید. خدا را شکر خلاصه کتاب کار عمیق در چکیدای دوستداشتنی ما موجود هست و میتوانید آنجا بخوانیدش. اگر احیانا خواستید اشتراک چکیدا را بخرید، از کد دعوت من یعنی ۴addaa استفاده کنید که هم به شما تخفیف داده میشود و هم هدیهای هم به من تعلق میگیرد. از آن بازیهای برد برد است.
کار عمیق پر است از مثال و آمار که واقعا برای من خستهکننده بود. مثلا وقتی میخواست به تو بفهماند که کار عمیق ارزشمند است، حدود ۹ صفحه فقط مثال زده و از فوقستارهها و مالکان و اینها سخن رانده تا اثبات کند کار عمیق ارزشمند است و شما هم باید انجامش بدهید، اگر میخواهید دستاوردها مشابهی داشته باشید. از این منظر که کتاب دستاورد محور است، با افکار من که فرایندمحور هستم زاویه دارد. اما من از همان اول هم قانع بودم که کار عمیق ارزشمند است. پس آن دو سه خطش به کار من آمد که بعد از ۹ صفحه مثال و پرگویی به این اشاره کرده بود که حالا چکار کنیم که مهارت کار عمیق بهدست بیاوریم و من ۹ صفحه بود که منتظر همین جمله بودم. اما ظاهرا باز هم باید صبر میکردم. چندین صفحه در مزایای کار عمیق صحبت کرد که باز برای من کسلکننده بود و مایل بودم زودتر به قسمتهای عملی آن برسم. متوجه شدید چرا میگویم بروید خلاصهاش را بخوانید؟ البته شما شاید بعد از اینکه خلاصه را خواندید، ببینید چقدر برایتان شیرین بوده و برعکس من که حوصلهٔ مثالها را نداشتم، دلتان بخواهد کل کتاب را مزه مزه کنید که دراینصورت سایت ایران کتاب هم این کتاب را با تخفیف میفروشد. از اینجا هر کدام از ترجمههایش را که خودتان دوست دارید، میتوانید تهیه کنید.
همهٔ این سخنوریها را که گذراندم تازه رسیدم به فصل دوم که نوشته بود کار عمیق کمیاب است. خدای من! یعنی یک فصل دیگر هم دوباره باید اندر مزایای کار عمیق مطالعه میکردم؟ خواندن اصل کمترین مقاومت و سیاهچالهٔ معیار هیچ جذابیت خاصی برایم نداشت و تاثیری هم رویم نگذاشت. اعتراف میکنم که تا چیزی برای جذاب نباشد، رویم تاثیر نمیگذارد که البته شاید شما اینطور نباشید. پس تجربههای من را بخوانید ولی مطابق با مدل خودتان با کتاب برخورد کنید.
تازه این که چیزی نیست. بعد از گذراندن این قسمت رسیدم به فصل سوم که عنوانش این بود: کار عمیق هدفمند است. دوست داشتم بگویم که میدانم! میدانم! حالا بگو چطوری کار عمیق انجام بدهم؟ اما در این فصل هم کلی استدلال عصبشناختی و روانشناسی و فلسفی برایت میآورد که ثابت کند کار عمیق هدفمند است. بله بله کاملا قبول دارم. واقعا احتیاجی به این همه استدلال هست؟ لطفا صفحه بعد!
بالاخره رسیدم به بخش دوم کتاب که قوانین نام دارد. اینجا کمی کتاب جذابتر شد و دربارهٔ اینکه چطور عمیق کار کنیم و چطور استراتژی شخصی خودمان را پیدا کنیم و روش بهتر برای شخصیت من کدام است، چیزهایی متوجه شدم که تا حدودی کمککننده بود. این را هم بگویم که شاید این بخش بیشتر به درد کسب و کارهایی بخورد که میخواهند در محیط و فضای کارشان کار عمیق انجام بشود یا مثلا کارمندانی که سعی میکنند کار عمیق انجام بدهند.
قانون دوم کار عمیق این است که بیحوصلگی را بپذیرید. در این فصل هم زیادهگویی فراوانی شده و برای من چندان تاثیرگذار نبود. اما لب کلام مفید است که باز هم پیشنهاد میکنم آن را از خلاصه کتابی که در چکیدا هست دربیاورید. احتمالا نیازی نباشد مثل من این همه وقت بگذارید و کل کتاب را بخوانید. مثلا آن تمرین مدیتیشن مولد را دوست داشتم که میگفت کارهایی را انجام بدهید که فقط جسمتان درگیر باشد و ذهن را رها کنید و با تمام حواس پنجگانه مشغول همان کار شوید. مثل پیادهروی و دوش گرفتن و … این تمرینها کاملا همان تمرینات راه هنرمندی است که من توی کلاسهایم به بچهها زیاد توصیه میکنم و معتقدم برای داشتن یک زندگی سالم و سلامت و شاد ضروری هستند.
در سومین قانون از شما میخواهد رسانههای اجتماعی را برای مدت مشخصی کاملا ترک کنید و بعد که بهش برگشتید ببینید چه چیزهایی را مشخصا از دست دادهاید و آیا سودش به زیانش میچربد یا نه. در کل میشود این قانون را برای همهٔ حواسپرتیهای روزمره به کار برد. همیشه باید پرسید آیا منافعی که به من میدهد میارزد به حواسپرتیهایی که برایم ایجاد میکند و مانع کار عمیق و ارزشآفرینی من میشود؟
خب قانون چهارم هم این است که کمعمقی را کاهش دهیم. یعنی حتی ممکن است شما روزهای کمتری در هفته کار کنید اما در روزهایی که کار میکنید عمیقتر کار کنید و این بازدهیاش بیشتر از وقتی است که شما همیشه مشغول کارهای کمعمق باشید. این ایده را دوست داشتم و خودم در کارهایم پیاده میکنم. امیدوارم شرکتها هم به این پی ببرند و کارمندانشان را اینقدر مجبور به کار زیاد و ساعتهای زیاد و روزهای زیاد نکنند. این معضل بزرگی است. توی این قسمت راهکارهای خوبی به کارمندان داده شده است.
نتیجهگیری هم که مشخص است: تفاوت آدمهایی که ارزش وسیع و والایی ایجاد کردند با آدمهایی که یک عمر معمولی و بیاثر زندگی کردند، در تمرکز است. تمرکز هم یعنی کار عمیق. پس اگر میخواهید کار اثربخش و بزرگی در این جهان بکنید، کار عمیق انجام بدهید که به اعتقاد من یکی از بهترین روشهای انجام کار عمیق، تکنیک پومودورو است که در سایت عزیز متمم خیلی خوب توضیح داده شده است. من خودم از همینجا یادش گرفتم.
امیدوارم هر کاری با این کتاب میکنید، چه خلاصهاش را بخوانید، چه به مطلب من اکتفا کنید و چه بروید کتاب را بخرید، برایتان خوب و مفید باشد. ممنونم که مطلبم را خواندید و ممنونم که با ارسال آن به دوستانتان به دیدهشدن آن کمک میکنید.