ایدهٔ خواب زمستانی از کجا آمد؟
مدتی بود که احساس میکردم شبکههای اجتماعی بی آنکه بخواهم، زمان زیادی را در طول روز از من میگیرند. ابتدا با این حرفها که من فعالیت مثبتی در اینستاگرام دارم و برای کارم به آن نیاز دارم یا فعالیتهای کاری من همه در تلگرام است و باید برایش تلاش کنم، این زمان زیاد و پراکنده را توجیه میکردم. اما بعد متوجه شدم چککردن مدام این صفحات چیزی نیست جز فرار من از یکسری احساسات و درونیاتی که قصد دیدن و روبهروشدن با آنها را ندارم.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که دلتان بخواهد مدام روی علامت اینستاگرام روی صفحهٔ موبایلتان بزنید و بدون اینکه بفهمید چرا، بخواهید صفحهتان را چک کنید و ببینید چهخبر است. من سعی کردم با آگاهی به این رفتارم دقت کنم و دریافتم که استفادهٔ مفید از صفحهام و فعالیت کاری و این حرفهایی که به خودم میگویم کاملا بهانههایی برای توجیه چککردن مدام آن است.
این شد که ایدهٔ خواب زمستانی بهذهنم رسید. با خودم فکر کردم چه خوب میشد اگر فرصت بیشتری برای کارهای مطلوب خودم داشتم. چه خوب میشود اگر حداقل برای مدتی هم که شده دنبال افزایش درآمدم و داشتن چیزهای بیشتر در این دنیا نباشم و چندصباحی را فارغ از این دغدغههای همیشگی زندگی کنم. چه خوب میشود اگر حتی برای سهماه هم که شده، پرهیز را سرمشق خودم قرار بدهم و بهجای ورودیهای بیشتر و بیشتر، به درونم سفر کنم و عمیقا با خودم و احساسات متنوع انسانیام مواجه شوم. بی آنکه از آنها فرار کنم.
خواب زمستانی چیست؟
خواب زمستانی برای هر موجود زندهای بهشکلی انجام میشود. آنها به حالت نیمه منجمد درمیآیند و فعالیتهایشان کند میشود. بعضیشان مدت طولانی به خوابی شبیه مرگ میروند و این شگفتآور است که بعد از خواب زمستانی، هنوز زنده هستند. میتوانید در صفحهٔ ویکیپدیای خواب زمستانی، بیشتر در موردش بخوانید. جالب اینجاست که وقتی این ایده به ذهنم رسید و خواستم در مورد خواب زمستانی چیزهای بیشتری بفهمم، متوجه شدم که فیلمی هم با همین نام وجود دارد. فیلمی درام به عنوان خواب زمستانی winter sleep که سال ۲۰۱۴، نوری بیلگه جیلان کارگردان ترکیهای آن را ساخته و برنده نخل طلایی هم شده است. شاید یکی از کارهایی که دوست دارم در خواب زمستانی انجام بدهم، دیدن همین فیلم هم باشد.
درختان که بیش از هر موجود زندهای خواب زمستانی مشهودی دارند. آنها کاملا لخت میشوند و تمام برگهایشان را ازدست میدهند. در طول زمستان هیچ برگ و باری نمیدهند و وقتی نگاهشان میکنیم، انگار خشکیده و ازبین رفتهاند. درحالیکه همین درختان بهظاهر مرده، با رسیدن بهار دوباره جان میگیرند و جوانه میزنند.
برای ما انسانها سخت نیست اگر واقعا بخواهیم از طبیعت اطرافمان الهام بگیریم و طبق روشی که طبیعت با زندگی و حقیقت آن روبهرو میشود، کارهایی صورت دهیم. پذیرش حقیقی زندگی، ادامهدادن به زندگی در روزهای خزان و برگریزان، امید و صبر برای رسیدن به بهار و دوباره جوانهزدن، گذر از روزهای خشکسالی و دوباره جاریشدن آب، روزهای زیرخاک برای دانهها که بهنظر میرسد هیچ کاری انجام نمیشود، تماما درسهایی است که میشود از طبیعت گرفت و در زندگی پیاده کرد.
منهم با الهام از خواب زمستانی جانداران دیگر، میکوشم با نوع انسانی خودم به خوابی زمستانی فرو بروم.
ارتباط خواب زمستانی با سفر راه هنرمند و خلاقیت
بهنظرم میرسد زمانی که ایدهٔ خواب زمستانی به ذهنم رسید و دربارهاش در کانال تلگرامم نوشتم، به هیچکدام از گفتههای جولیا فکر نکرده بودم. اما از آنجایی که بیش از سه سال است که با آموزههایش زندگی میکنم و برایم ملکهٔ ذهن شده است، کمی بعد متوجه شدم این حرکت بهطور ناخودآگاه، ارتباط عمیق و معناداری با حرفهای او دارد.
جولیا در راه هنرمند میگوید خلاقیت مثل بذری است که میکاریم؛ وقتی زیر خاک است، تصور میکنیم هیچ اتفاقی نمیافتد. حال آنکه دانه در زیر خاک، مشغول شکفتن و رشدکردن است؛ فقط ما آن را نمیبینم. او به رشد خودش ادامه میدهد تا اینکه فصل جوانهزدن فرا برسد. آنجاست که سر از خاک برمی آورد و انسان را شگفتزده میکند. خلاقیت ما هم گاهی نیاز به پروردن دارد. باید مدتی را زیر خاک در تاریکی در سکوت طی کند تا به عمل بیاید. آنگاه نتایجش میتواند دنیا را به شگفتی درآورد.
همچنین جولیا در هفته چهارم راه هنرمند، تمرینی بهنام پرهیز از مطالعه را به ما پیشنهاد میدهد که طی یک هفته نباید هیچ متنی را بخوانیم. حتی متن پیامهایمان را. این تمرین بسیار ارزشمندی است تا به ما نشان بدهد چطور گاهی برای فرار ازدست خودمان و احساسات عمیقمان به خواندن پناه میبریم. تمرین پرهیز از مطالعه، پرهیز از رسانههای اجتماعی هم هست؛ چرا که شما ناچارید در شبکههای اجتماعی مطلب بخوانید. همچنین هیچ کتاب و نوشتهٔ دیگری را هم نباید بخوانید. درواقع در آن هفته، ورودیهای ذهن ما به حداقل میرسد. با کاهش ورودیها توجه شما بیشتر به درون خودتان و آنچه هستید و دارید انجام میدهید، جلب میشود. حتی ممکن است علاقههای مدفونشدهای را در خودتان پیدا کنید که هیچگاه فرصت انجامشان را نداشتید یا به خودتان اجازهٔ انجامش را نمیدادید.
ایدهٔ خواب زمستانی من، کاملا آن تمرین پرهیز از مطالعهٔ جولیا کامرون نیست؛ اما شباهتهای فراوانی با آن دارد.
درون همهٔ ما فصلهایی است که میگذرد. بهار میآید، تابستان میشود و ثمره میدهیم. بعد پاییز میشود و باید چیزهایی را ازدست بدهیم و زمانهایی هم هست که زمستان میشود و به خواب زمستانی فرو میرویم. اما همه بهخوبی آگاهیم که زندگی چیزی است که همواره جریان دارد. خورشید همانی است که کار تکراری طلوع و غروب را در هر شرایطی انجام میدهد. ما همه میدانیم که اگر با فصلهای وجودمان همراه شویم، بهار هم درراه است و بعد از بهار باز هم به زمستان دیگری برخواهیم خورد و بعد از آن زمستان هم باز بهار دیگری در راه است. این چرخه همواره ادامه دارد.
جولیا کامرون در کتاب کشف آب خودش که یکی از کتابهای موردعلاقهٔ بسیار من است، جایی به زیبایی به فصلها اشاره کرده و میگوید زندگی و احساسات ما هم مثل همین فصلهاست. کافیست آنها را بهشکل واقعیت بپذیریم و با آنها پیش برویم. چقدر زیباست اگر ما هم خودمان را بخشی جدانشدنی از طبیعت اطرافمان بدانیم و مثل طبیعت، ثمرهٔ مفیدی برای زندگی داشته باشیم.
چرا میخواهم به خواب زمستانی بروم؟
وقتی به رفتار خودم در مورد شبکههای اجتماعی آگاه شدم، بهنظرم رسید به دورهٔ سمزدایی نیاز پیدا کردهام. بعد از آن دیدم که یکسری کارهای تمامنشده مثل دورههای آموزشی که تهیه کردهام و کامل ندیدهام، کتابهایی که نخواندهام و نوشتههایی که ننوشتهام، منتظرم هستند تا به آنها بپردازم و من هر روز زمان زیادی را صرف رسانه (چه شبکههای اجتماعی و چه وبگردی و فعالیت در فضای مجازی) میکنم. این شد که تصمیم گرفتم خواب زمستانیای درپیش بگیرم تا به کمک آن، سمی را که رسانه وارد ذهن و بدن میکند از خودم بزدایم. از آن جهت میگویم ذهن و بدن که وقتی مشغول رسانههای اجتماعی مثل اینستاگرام، تلگرام یا توییتر میشوم، هم از ذهنم غافل میشوم که چه تاثیری دارد روی افکار و دیدگاههایم میگذارد و هم از بدنم غافل میشوم که چطور نشستهام یا چطور خم شدهام یا گردنم در چه وضعی است.
خواب زمستانی به من کمک میکند پروندههای ناتمام را در ذهنم ببندم تا بتوانم به ایدههای جدید فکر کنم. کمک میکند تا بین انتخابهای متعددی که پیش رویم دارم به بهترینشان روی بیاورم و به یکسری کارها نه بگویم. یاریام میکند به درون خودم سفر کنم و در لایههای وجودم عمیقتر شوم تا خودم را بهتر بشناسم و رگههایی تازه از طلا را در وجودم پیدا کنم. چیزی که بیشاز هر چیز دیگر در این دنیا به آن مشتاقم.
در دورهٔ خواب زمستانی چه خواهم کرد؟
کارهایی که برای دورهٔ خواب زمستانی درنظر گرفتهام، محدود اما عمیق است.
دوری از رسانه
اولین کاری که میخواهم طی خواب زمستانیام انجام دهم، دوری از شبکههای اجتماعی و رسانههای خبری است. من اینستاگرام را از گوشیام پاک میکنم و هیچ فعالیتی در آنجا نخواهم داشت. چککردن تلگرام را به یک بار در روز و بهمدت نیمساعت تقلیل میدهم. در توییتر و لینکدین هیچ فعالیتی نخواهم داشت و بالطبع آنها را هم از گوشی خودم پاک میکنم. همچنین در مورد واتساپ هم چککردن آن را به یکی دوبار در روز و در زمانی مشخص کاهش خواهم داد. بنابراین ممکن است بعضی از پیامها دیر پاسخ داده شوند. اشکالی هم ندارد.
اگر شما هم میخواهید در خواب زمستانی با من همراه شوید، نگران نباشید. مدتی دورماندن از شبکههای اجتماعی و خبرها و رسانههای متعدد، هیچ ضرری به زندگی شما وارد نخواهد کرد. از هیچچیزی عقب نمیمانید و هیچ اتفاق بدی برایتان نمیافتد. به شما این مژده را میدهم که از نتایج خوبش متعجب و سرخوش خواهید شد.
دورماندن از گوشی موبایل و فضای مجازی این امکان را برایمان فراهم میکند که به اینجا و اکنون زندگیمان چشم بدوزیم و بیشتر به آن تمرکز کنیم. حالا من چهچیز دراختیار دارم؟ در زندگی من چهچیزهایی هست؟ حالا چکار میتوانم بکنم؟ آیا از کودکی عاشق نقاشی بودم و مدتهاست فرصتی برایش ندارم؟ بفرما این هم فرصت. حالا بهتر است سراغ دفتر نقاشی و مدادرنگیهایم بروم و تصویر روز را نقاشی کنم. هرچیزی که باشد. قرار نیست یک شاهکار هنری خلق کنم. بلکه قرار است کودک هنرمند درونم را به فعالیت وادارم و او را خوشحال کنم و با این کار به او عزت بگذارم.
خواندن رمانهای بیشتر
دومین کاری که برای خواب زمستانی درنظر گرفتهام، خواندن رمان بیشتر است. دوست دارم بخشی از وقتی را که برای سرگرمی صرف رسانه میکردم، حالا صرف خواندن رمان کنم و با یک حساب سرانگشتی متوجه شدم که میتوانم هفتهای یک رمان متوسط را تمام کنم. رمانخواندن بسیار بسیار بیشتر از آنچه تصورش را میکنید روی زندگیتان تاثیر میگذارد. من با خواندن رمانها همیشه دیدگاههای تازه و متفاوتی از زندگی بهدست میآورم. آنچه رمانها عمیقا به من میآموزند این است: زندگی تمامش آن چیزی نیست که تو میبینی. هزاران بعد و اندازه و شکل متفاوت دارد که تابحال تجربهاش نکردهای و میتوانی آن را در رمانها ببینی و بخوانی و لذت ببری. من با رمانها به جهالت وسیع خودم بهعنوان یک انسان پی میبرم و یاد میگیرم انسانتر باشم و کمتر قضاوت کنم و بیشتر مشاهدهگر باشم.
مطالعهٔ عمیقتر
سومین کار من مطالعات عمیقم در زمینهٔ خلاقیت با تمرکز بر آموزههای الگوی دوستداشتنیام یعنی جولیا کامرون است. سعی دارم دورههای پربارتری برای خلاقیت برگزار کنم. میخواهم به کلاسهایم فضای بهتر و غنای بیشتری ببخشم و بستر بهتری برای برگزاریشان فراهم کنم. دلم میخواهد به ایدههایی بپردازم که در طول برگزاری این دورهها به ذهنم خطور کرده ولی وقت درست و حسابی برایشان نگذاشتهام. ایدههایی را که ناتمام ماندهاند، کامل میکنم و برای آنهایی که هنوز کاری نکردهام، قدمی برمیدارم. همچنین برای پادکستهای راه هنرمند محتوای باکیفیت تهیه میکنم و انتشار پادکستها را با قوت ادامه خواهم داد.
از آنجایی که امسال دورهٔ زمستانی راه هنرمند و سایر دورههای خلاقیتم بهخاطر خواب زمستانی برگزار نمیشوند، از دوستانی که منتظر شروع دورهها هستند، عذر میخواهم و خواهش میکنم لطف کنند و تا بهار ۱۴۰۱ منتظر بمانند. دورهٔ بهاری راه هنرمند و سایر دورههای خلاقیت از ابتدای سال ۱۴۰۱ آغاز میشود. دوستانی که قبلا راه هنرمند را آغاز کردهاند و منتظر دورههای بعدی هستند، لطفا نوشتن صفحات صبحگاهی را در زمستان ادامه بدهند و قرار ملاقاتشان با هنرمند درون را متوقف نکنند.
تولید محتوای باکیفیت
در طول خواب زمستانی، میخواهم برای وبلاگ و بهطور کلی وبسایتم محتواهای تازه و باکیفیتی تولید کنم. نوشتن در وبلاگ یکی از آن علاقههای قلبی و عمیق من است که مدتهاست بهخوبی برای آن وقت کافی صرف نکردهام و تمایل دارم در این زمان، وقتی برای آن بگذارم. امیدوارم فرصت داشته باشید گاهی سری به وبلاگم بزنید و مطالب تازهای در آن پیدا کنید. همچنین ازطریق کامنتهای مطالب وبلاگم با شما در ارتباط خواهم ماند. پس برایم نظر بنویسید و مرا از حضور و توجه و نظراتتان آگاه کنید. از شما میخواهم وبلاگم را بهطور هفتگی چک کنید و مطالب جدیدی در آن بخوانید.
چالش خواب زمستانی و طرز همراهشدن با آن
استقبالی که خوانندگانم از ایدهٔ خواب زمستانی کردند، باعث شد این مطلب را بنویسم و در یک پست وبلاگی بهطور مفصلتر به آن بپردازم و برایتان شرح بدهم که این ایده چطور و از کجا آمد و میخواهم دقیقا چکار کنم. شاید برای شما هم مفید و قابل اجرا باشد. برای همین به فکرم رسید که آن را به یک چالش تبدیل کنم.
دوست دارید با من همراه شوید و شما هم این خواب زمستانی را تجربه کنید؟ اگر بله، بسیار عالی است. من شما را به شرکت در این چالش دعوت میکنم.
شرکت در چالش خواب زمستانی بسیار ساده است. فکر میکنم استفاده از هشتگ #چالش_خواب_زمستانی در اینستاگرام و استوریکردن پست من با همین عنوان و اعلام اینکه شما هم در این چالش شرکت میکنید، ایدهٔ بسیار خوبی باشد. این پست من در اینستاگرام است که میتوانید آن را استوری و اعلام کنید که شما هم با این چالش همراه میشوید.
همچنین میتوانید علاوهبر این کار در یک پست جداگانه در اینستاگرام خودتان از کارهایی بنویسید که برای خودتان درنظر گرفتهاید تا در خواب زمستانیتان انجام بدهید. فقط از شما میخواهم که صفحه من را کنار مطلبتان تگ و به پستم در اینستاگرام بهعنوان منبع چالش، لینک بدهید.
علاوهبر اینستاگرام شما میتوانید در وبلاگتان یا کانال تلگرامتان هم دربارهٔ چالش خواب زمستانی خودتان و تصمیمهایی که دارید، مطلبی بنویسید و مطلب خواب زمستانی من را بهعنوان لینک مرجع این چالش، در پستتان قرار دهید. از شما ممنونم که با این چالش همراه میشوید.
در کامنتهای این پست منتظر شنیدن نظرات و پیشنهادات شما هستم.
8 پاسخ
بسیار ایده ی هیجان انگیزی هست. چقدر مطلب قشنگ نوشته شده و ایده زیبا توضیح داده شده. ممنونم مائده ی نازنینم. من به شخصه خدا رو شکر، اینستا ندارم ولی دقیقا متوجه می شم که وقت هایی که مشغول به کارم و کارم سخت هست، چه جوری به جای مبارزه کردن، فرار می کنم و سراغ چک گوشی م می رم. تمام کسانی که در مورد کار عمیق و تمرکز می نویسند هم این توصیه ی پرهیز از ایمیل و رسانه های اجتماعی رو دارند تو نوشته هاشون. اما اسم ایده به عنوان «خواب. میدانی» برای من خیلی خلاقانه و هیجان انگیز هست. موفق باشی دوستم و منم می خوام برای همراهی با این چالش، وقت هایی که کار برام تو نوشتن سخت می شه، برم جلو و بجنگم، نه اینکه گوشی چک کنم. خوشحالم 😊
ازت ممنونم فرحناز عزیزم که همیشه همراهم بودی و هستی. میدونم که تو اغلب توی کارت مبارزه میکنی و پیش میری. برات آرزوی موفقیت و سربلندی دارم.
سلام ، میگم چه بد شانسم من 😊 درست وقتی با اینجا آشنا شدم که صاحبش رفته تو غار . اسمشم گذاشته خواب زمستونی . بعد هم از همه دعوت کرده گفته مثل طبیعت بریم خواب زمستونی . دیگه نمیگه وقتی اسم خواب زمستونی بیاد ، فقط قیافه یک جونوره که میاد جلو چشممون .😊و اما نظر رسمیام در مورد این پست رو در کامنت بعدی خواهم آورد
چه آرامشی داره این جا . دو ساعت پیش بود که بعد از گذاشتن اولین کامنت ، خوابم برد . حالا وقتشه سرحال و قبراق به تفسیر چالش خواب زمستانی تان از دید خودم بپردازم .
اگر بخواهم دومین مشخصه برجسته شما را که کاملا مرتبط با این پست است بازگو کنم ، باید به “شفافیت” اشاره کنم . من این صفت و وجود آن درشما را یک موهبت می دانم . واقع بین بودن با درون خود و در ادامه روراست بودن با بیرون از خود ، نعمتی است که نصیب هر کس نمی شود . برای همین است که سومین خصوصیت بارز شما بدون مجال ، سریعا نمود پیدا می کند (بعدا در مورد آن که یکی از زیباترین وجوه شخصیت تان است صحبت خواهم کرد).
در پست چالش زمستانی ، شما با دقت هر چه تمامتر مشکل را شناخته و در قبال آن با روی باز (منظورم با لبخند و نشاط است . بر خلاف برخی ها که با هر مشکلی ، ناامید و ترشرو می شوند) به حل مشکل پرداخته اید . تسلط شما در شیوه نگارش نیز باعث شده تا این ایده را نه به صورت یک یادداشت بلکه به صورت یک مقاله و با نگاه به زوایای مختلف آن ارائه نمایید .
در پست چالش زمستانی ، شما با نگارش شیوایتان به ترتیب به تبیین ۵ مرحله ذیل پرداخته اید :
۱- شناسایی و پذیرفتن وجود درونیاتی که لازم دانستید با آن ها روبرو شوید
۲- زدودن بهانه ها برای شفاف تر شدن مشکل
۳-توجه به نیازهای درون و تشریح خواستهها
۴-الهام (خواب زمستانی) از طبیعت و تطبیق آن با زندگی انسان
۵-تدوین برنامه سم زدایی
و سپس به ارائه راهکارها و برنامه های مورد نظرتان پرداخته اید که علاوه بر آموزنده بودن ، نشانگر متنوع بودن فعالیت هایتان می باشد .
تا اینجا هر چه عنوان کرده ام برگرفته از چالش خواب زمستانی شما می باشد . دفعه بعد این مقاله را از منظر دیگری نگاه خواهم کرد .
سپاس فراوان از شما دارم جناب پرویز و خیلی خوشحالم که این ایده توجه شما رو جلب کرده و آموزنده بوده. از توجهات و کامنتهای دلگرمکنندهٔ شما بینهایت ممنونم.
خب و اما دیدگاه من در مورد خواب زمستانی .
حتما قبول دارید که یک تفاوت اساسی بین خواب زمستانی در طبیعت و چالش خواب زمستانی در برنامه پیشنهادی شما وجود دارد . آن تفاوت اینست که خواب زمستانی در طبیعت در فصل زمستان اتفاق میافتد اما چالش خواب زمستانی تابع زمان خاصی نیست و در هر موقع از سال میتواند بوقوع بپیوندد . من این را تعمیم میدهم تا به یک قانون مهم در زندگی برسم . قانون تعادل . من از این قانون در تمام مراحل زندگی بهره بردهام و توجه به آن فراز و نشیب های زندگیام را کمتر ساخته است . قانون تعادل این را میگوید : “در هر کاری متعادل باشید قبل از این که بالاجبار متعادل شوید” . به همین خاطر من خواب زمستانی را یک متعادل کننده میدانم . وقتی که زمان زیادی را صرف برنامه A بکنیم بعدا رویهای معکوس را برای آن برنامه در پیش خواهیم گرفت . خواب زمستانی موید اینست که در مقطعی از زمان تندرویهایی داشتهایم که اکنون نیاز به کندروی دارند تا متعادل شوند .