ترس از تاریکی و ترس های دیگر

وقتی پدرم از من خواست که با او صحبت کنم، ترس مبهمی وجودم را فرا گرفت. نمیدانم چرا هربار برای چند کلمه حرف زدن با پدر دچار اضطراب و ترس میشوم. انگار که این مساله ریشهای عمیق دارد. اما طوری توی پستوهای ناخودآگاهم زندانی شده که حتی نمیدانم کجا سراغش را بگیرم. شاید باید درست […]