به نظر شما خودشناسی همان خودآگاهی است؟ وقتی میگوییم خودشناسی، دقیقا چه منظوری داریم؟ و وقتی به خودآگاهی میرسید چه حال و صورتی دارد؟
این دو عبارت با هم تفاوت دارند. بگذارید با یک مثال تفاوت این دو را نشان دهم. من به شما می گویم که احساس ناراحتی می کنم یا غمگینم. شما می پرسید چرا؟ می گویم چون از دیشب با دوستم قطع رابطه کرده ام.
خب اینجا من می دانم احساسم چیست، ناراحتم. می دانم چرا ناراحتم، چون با دوستم قطع رابطه کرده ام. من خودم را میشناسم یعنی میدانم که در چنین مواقعی ناراحت میشوم. یعنی چرایی ماجرا را می دانم. اما وقتی حواسم هست که در لحظه چه حس و احساسی دارم چه فکری دارم، یعنی خودآگاهم. یعنی در هر لحظه می فهمم که چه بر من می گذرد. البته این بحث خیلی مفصل تر از این حرفها است. خیلی می شود گسترشش داد و در موردش حرف زد.
خودآگاهی کمک میکند بر لحظهٔ حال متمرکز باشیم و به قول لوییز هی، قدرت ما در لحظهٔ حال است. هرچقدر بیشتر بتوانیم بر زمان حال و زندگی کنونیمان تمرکز کنیم، انسان قویتری هستیم و انتخابهای دقیقتر و آگاهانهتری داریم. خودشناسی بهطور کلی به شما کمک میکند خودتان را بشناسید. نقاط ضعف و قوتتان را ببینید و از آنها آگاه باشید. شما با خودشناسی ویژگیهای شخصیتی خودتان را میشناسید بدون اینکه خودتان را قضاوت یا سرزنش کنید. شما به مشاهدهگر خودتان تبدیل میشوید.
انسانهای بزرگی مثل مولانا، محمدجعفر مصفا، اروین یالوم، فروید، جفری یانگ و … با روشهای مختلفی در راه خودشناسی و خودآگاهی قدم برداشتند و میراث ارزشمندی برای ما بهجا گذاشتند. امروز در هر مسیری که باشید و از هر مکتب خودشناسی که پیروی میکنید، مهم این است که دغدغهٔ مشترکی داریم. چگونگی مسیر اهمیتی ندارد. چرایی آن مهم است.
کارگاههای خودشناسی
اولین کارگاهی که در مسیر خودشناسی به من کمک کرد، کارگاههای مسیر زندگی بود. در این کارگاهها که نوعی رواندرمانی گروهی محسوب میشد، یاد گرفتم احساساتم را بهجای سرکوب کردن ببینم و به رسمیت بشناسم. بعد از طی این کارگاههای جمعی در طول چهار سال، با کتاب راه هنرمند جولیا کامرون آشنا شدم. این کتاب، سفری برای بازیابی خلاقیت بود. بهزودی دریافتم یکی از بهترین راههای برای شناختن خودم و تسلط پیداکردن بر خودآگاهی، بازیابی خلاقیتی است که بالقوه در وجودم پنهان است. در مسیر بازیابی خلاقیتم توانستم بخش زیادی از این خلاقیت را به جریان بیندازم که مسیر شغلی و همینطور سبک زندگیام را بهکلی متحول کرد. تمام اینها را مدیون خودشناسی و خودآگاهی هستم که در راستای آن قدم برداشتم و تلاش زیادی کردم.
حالا من نویسنده تمام وقتی هستم که درباره خودشناسی ازطریق بازیابی خلاقیت یعنی مهمترین موضوع موردعلاقهام مینویسم و همینطور خلاقیت را مطالعه و تدریس میکنم. من در تمام روزم مشغول علاقههایم هستم و این انگیزهٔ زیادی به من میدهد که صبح از رختخواب بیرون بیایم. نتیجه این شده که بیدارشدن در صبح هم برایم از هر زمان دیگر در طول زندگیام راحتتر است.
مطالعه کتابهایی درباره خودشناسی و خودآگاهی
راه دیگری هم برای بالابردن سطح خودشناسی وجود دارد و آن خواندن کتابهایی در این زمینه است. بعضی از کتابها کاملا علمی صحبت میکنند و ممکن است زبان سنگینی داشته باشند. برخی دیگر از زبان عرفان و معنویت صحبت میکنند و شاید بیشتر به دلتان بنشینند. بعضی دیگر هم با تمرین و فعالیت به شما کمک میکنند خودتان را بهتر بشناسید.
حتی برای انتخاب کتاب مناسب خودتان هم به خودشناسی نیاز دارید. آیا شما بیشتر منطقی میاندیشید یا به شهودتان اعتماد میکنید؟ این میتواند نقطه شروع خوبی باشد که دریابید کدام کتابها را بیشتر میپسندید.
از نگاه من هرکس باید مسیر مناسب خودش را برای شناختن خودش پیدا کند. هیچکس نمیتواند بگوید راه من درست است و راه دیگران غلط است. برای خودشناسی و خودآگاهی به تعداد انسانهای روی زمین راه وجود دارد. اما اصل مطلب این است که انسانها برای رسیدن به آزادی و رضایت درون، راهی جز خودآگاهی و خودشناسی ندارند. شاید کلید رهایی ما از حال بد و هرآنچه برایمان ناخوشایند و نامطلوب بهنظر میرسد، همین دو باشد. این مهم نیست که از چه راهی به آن میرسیم. همانطور که جاناتان هایت در سخنرانی بینظیرش در تد، همین اعتقاد را دارد. این سخنرانی را میتوانید اینجا ببینید.
جاناتان هایت در این ویدیو بهزیبایی شما را متقاعد میکند که به همه مدل انسان روی زمین نیاز داریم. بهنظرم صحبتهای او در این ویدیو این مسئله را روشن میکند که همهٔ ما بهجای صرف انرژی برای مخالفت با همدیگر و متقاعدکردن دیگران برای درستی نظراتمان، لازم است خودمان را بهتر بشناسیم و برای این کار باید بهعنوان یک مشاهدهگر رفتار کنیم. مشاهدهگر بودن متعالیترین حالت هر انسان است که باعث میشود پا را فراتر از حلقههای درست و غلطبودن بگذاریم و فارغ از قضاوتهای سریع بتوانیم فقط مشاهده کنیم. اگر ما انسانها به چنین مرحلهای برسیم، اختلافها و نزاعها ازبین میرود و درمییابیم که همهٔ ما با هر تفکری و با هر نگرشی حقی برای زندگی و جایی برای زیستن روی کرهٔ زمین داریم که جای دیگری را تنگ نمیکنیم. اگر فکر میکنیم برای خوب زیستن لازم است دیگران را ازمیان برداریم، این از تنگنظری ما و بخل ماست، نه جهان هستی.
خودشناسی و خودآگاهی هر دو از ضروریات زندگی انسان و راه نجات انسان قرن بیست و یکم است. همان چیزهایی که میتوانند دنیا را به جای بهتری تبدیل کنند و از انسان بهمعنای واقعی یک انسان بسازند. انسانی که خودش را میشناسد و به احساسات و عواطف خودش در لحظه آگاه است. میداند که چه میکند و چرا این کار را میکند. زندگیاش معنادار است و عمیقا احساس رضایت قلبی دارد.
آرامش و عشق
ممنون از حضورتون
به نظرم پرداختن به این موضوع برای هر شخصی با توجه به روحیاتش راه متفاوتی داره ( کتاب، اتفاق بیرونی، گفتگو ، فیلم ، … ولی درنهایت نتیجه یکی میشه ( خودشناسی و سپس خودآگاهی)
همینطوره مرجان عزیز. مهم این هست که آدم بتونه درون خودش رو ببینه.
ممنون از نظرت
سرکار خانم حوائی عزیز
سلام
یه چیزی رو درست متوجه نشدم. مثالی که ار خودآگاهی و خودشناسی زدید هردو یک مفهوم رو به من رسوند.
“من خودم را میشناسم یعنی میدانم که در چنین مواقعی ناراحت میشوم. (خودشناسی)
در هر لحظه می فهمم که چه بر من می گذرد. (خودآگاهی)”
این دو جمله خیلی به هم نزدیک هستند.
اگه توضیح بیشتری بدید ممنون میشم. 🙂
سپاس
سلام دوست عزیز و بزرگوار از حضورتون در وب سایتم خیلی خوشحالم. ممنونم از شما.
خب مفهومی که من می خواستم برسونم این هست که خودشناسی یعنی کلیت شخصیت خود را شناختن. یعنی من خودم را تیپ شخصیتی ام را در کل می شناسم. مثلا می دونم که آدم درونگرایی هستم و روی فلان موضوعات حساسم و مثلا اگر کسی بهم دروغ بگه ناراحت میشم. (همون جمله ای که نوشته ام)
اما خودآگاهی در لحظه است. یک موقعیتی پیش آمده و در لحظه خشم زیادی را تجربه می کنید. خودآگاهی یعنی آگاه به این حس خشم هستید یعنی دارید درون خودتان را نظاره می کنید و این خودآگاهی کمک می کنه به ما که بهترین رفتار را انتخاب کنیم و همینطوری تابع احساساتمون هر رفتار نسنجیده ای را بروز ندیم. مثلا کسی اگر به خشم خودش آگاه نباشه و متوجهش نباشه و به خودش اجازه ی خشمگین بودن را نمی ده، فقط در اون لحظه داره سعی می کنه خشمش را تخلیه کنه که از دردش خلاص بشه. همین می شه که رفتارهای ناهنجار زیادی را هنگام خشم از افراد می بینیم. دلیلش عدم خودآگاهی است.
امیدوارم منظورم را خوب رسونده باشم.
https://www.chetor.com/77072-%D8%AA%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C/
درود
به نظر می رسد از رویکردهای مختلفی برای تفاوت ایندو میشود استفاده کر: فلسفی، روانشناختی، الهیاتی و غیره. از منظر فلسفی به نظرم می رسد که خودشناسی (SELF-KNOWLEDGE) بر شناخت کلیت وجودمان در ساحتهای مختلف اشاره دارد اما خودآگاهی (SELF-CONSCIOUS) بر وضعیتی که آن به آن در حال تغییر است در ساحت ذهن و احساس و رفتار دلالت دارد.
درود بر شما. از توجه و نظرتون ممنونم.