شش سال پیش وقتی همهٔ کارم شد نوشتن، اسم خودم را گذاشتم نویسندهٔ تماموقت. روزهایی بود که از آن دلسرد شدم و باز دوباره به آن بازگشتم. روزهایی بود که اندیشیدم نمیتوانم نویسندهٔ خوبی باشم و کمتر نوشتم. روزهایی که از این گنجینهٔ گرانبها فاصله گرفتم. چیزی که به خدمت همه چیز درمیآید. حتی عشقورزیدن.
اما امسال انگار نگاه عزیزتری به آن دارم. به واسطهٔ استادان ارزشمندی که افتخار شاگردیشان را در فضای کوچینگ داشتم، بیشتر از هر زمان باور دارم که نوشتن یعنی کیمیاگری و من در این کار میتوانم به خودم امیدوارتر از همیشه باشم. شاید در همین سالهایی هم که به علایقم پرداختهام، همچنان گاهی احساس سردرگمی در دنبالکردن کارهای متنوع به سراغم آمده و نوشتنم کمرنگ شده است. اما بعد از دورزدنهای فراوان دوباره به سراغش آمدهام. حالا که دورهایم را زدهام، بیشتر از پیش مطمئن هستم که نوشتن همان است که زندگی من را در تمام زمینهها چه کاری، چه در روابط و چه در رشد فردی، معجزهوار تغییر داده و میدهد.
چرا این را میگویم؟ چون بارها معجزههایش را دیدهام. وقتی زندگی امروزم را با دقت مرور میکنم، متوجه میشوم که تمام چیزی که امروز هستم، همانی است که شاید چند سال پیش در دفترهای صبحگاهیام یا در نوشتنهای روزانه ۲۵ دقیقهایام یا در آزادنویسیهایم مینوشتم. من بارها با این موضوع مواجه شدهام. بارها دیدهام که چطور اهدافی که مکتوب میشوند، بالاخره دیر یا زود در زندگیام نمود پیدا میکنند. نوشتن باعث فراوانی همه چیز در زندگیام شده است.
دو سه روز پیش کامنت خودم را در کانال حسین عزیز دیدم که با عنوان روزنگار منتشر شده و بسیار شادمان شدم. در این کامنت دوباره خودم را مشاهده کردم که چطور زندگیام با نوشتن عجین شده و به آن گره خورده است. آن متن این است:
نوشتن، متحولکنندهی زندگی من بوده و هست من همیشه عاشق نوشتن بودهام و نوشتن برای من یک ابزار مهم برای بیان و ابراز خودم بهحساب میآید. هر روز صفحات صبحگاهی و هر شب قبل از خواب مینویسم. از احساسات و افکارم و هر آنچه آرزو و رویا دارم. همه آن چیزی را که در سرم میگذرد روی کاغذ میآورم و این مثل آن است که بار سنگینی را زمین گذاشتهام. من در طول این سالهای نوشتن متوجه شدم تقریبا محال است چیزی را بنویسم و روزی در زندگیام محقق نشود. محال است بنویسم و حالم بهتر نشود. محال است بنویسم و احساساتم را بهتر نشناسم. نوشتن مثل رسیدن به گنج درونیام است. این برای من کار کرده است. مداد، چوب جادویی من است که به آن ایمان آوردهام. درست سازوکارش را نمیدانم. اما بهش باور دارم. چون واقعا برای من به شکل معجزه کار کرده است.
از سوی دیگر نوشتن چیزی نیست که منحصر به نویسندهها یا شاغلان نویسندگی به هر شکل باشد. نوشتن روحبخش زندگی هر انسانی است. نوشتن فرهنگ میآفریند و رشد میدهد. هرکس میتواند به فراخور حال و شرایط خودش نوشتن را به زندگیاش دعوت کند.
نوشتن صفحات صبحگاهی، ژورنالنویسی، نوشتنهای مراقبهگون شبانگاهی، نوشتن افکار و احساسات موقعیتی، نوشتن دلی و نوشتن جدی همه و همه منافع خودشان را دارند. هر کدام را که میتوانید بردارید و به زندگیتان اضافه کنید تا شما هم مثل من و خیلیهای دیگر به معجزهاش ایمان بیاورید.
چهاردهم تیرماه، روز قلم را به همه دوستداران قلم و همهٔ آنهایی که با قلمشان کیمیاگری میکنند، تبریک میگویم.